موزیسین های برتر – دوره کلاسیک

بازدید: 625 بازدید

يوزف هايدن (۱۳۲ – ۱۸۰۹):

نخستین آهنگ ساز بزرگ دوره ی کلاسیک که به “پدر سمفونی و کوارتت زهی” شناخته میشود، در روستای کوچک “رراو” در اتریش متولد شد. پدرش چرخ ارابه میساخت و هایدن خُرد سال تا شش سالگی جز آوازهای فولکی که پدرش دوست داشت بخواند و رقصهایی روستایی که موقع جشنها در گوشه و کنار زادگاهش اجرا میشد چیزی از موسیقی نمیشناخت. (این تماس اولیه با موسیقی فولک بر سبک آینده ی او اثر گذاشت.) طولی نکشید که خانواده متوجه اشتیاق فراوانش به موسیقی شدند و برای یادگیری مقدمات موسیقی او را خانه شاگرد یکی از بستگان کردند. در هشت سالگی به وین فرستاده شد تا یکی از پسران گروه همشرا در کلیسای جامع اشتفان قدیس شود. آن جا صدای دلنشینش جلب توجه کرد اما هیچ امکانی برای یادگیری آهنگ سازی و نوازندگی برایش فراهم نشد. وقتی صدای خوشش را از دست داد او را با جیب خالی از کلیسای اشتفان روانه ی کنج خیابان کردند.
او درباره ی این دوران نوشته است: “به زحمت توانستم با تدریس موسیقی به بچه های هفت هشت ساله زنده بمانم.” آن سالها او در تقلای خودآموزی آهنگ سازی بود و با کارهای جسته گریخته مانند نواختن ویولن در گروه های محبوب همنواز که شبها در خیابانهای وین مردم را سرگرم میکردند روزگار می گذراند اشرافِ موسیقی دوست به تدریج متوجه استعداد هایدن میشدند. او مدتی کوتاه سرپرست موسیقی دربار یک كُنت بوهمیایی بود تا این که گرفتاریهای مالی سبب فروپاشی ارکستر کنت شد. هایدن بیست و نه ساله بود که وضع زندگی اش برای همیشه سامان گرفت در ۱۷۶۱ به استخدام خاندان استرهازی ثروتمندترین و قدرتمندترین خاندان اشرافی مجار درآمد. او بیشتر آثارش را طی دورانی کمابیش سی ساله از ۱۷۶۱ تا ۱۷۹۰ برای اجرا در قصرهای این خاندان ساخت. هایدن طی آن سالها اوقاتش را اغلب در استرهازا میگذراند که کاخی پرشکوه اما دورافتاده در خاک مجارستان با یک تالار ،اپرا یک تماشاخانه دو تالار ،کنسرت و ۱۲۶ اتاق مهمان بود. هایدن در استرهازا مستخدمی ماهر بود که باید آنچه اربابش میخواست را میساخت ارکستری با بیست و پنج نوازنده را رهبری میکرد آوازخوانها را تمرین می داد و بر نگهداری سازها نظارت میکرد و مسئول کتابخانه ی موسیقی بود. او همچنین وظیفه داشت صبح و عصر به اتاق مجاور سرسرا بیاید تا به او گفته شود آیا حضرت والا میل دارند ارکستر کنسرتی بدهد يا خير بار وظایف هایدن ابتدا در مقام دستیار سرپرست موسیقی و مدتی بعد در مقام سرپرست موسیقی حیرت آور بود؛ معمولاً علاوه بر اجرای روزانه ی موسیقی مجلسی در اقامتگاه شاهزاده هر هفته دو کنسرت و دو اپرا اجرا میشد. نیکولاس استرهازی سازی به نام باریتُن (نوعی ساز پیچیده ی زهی که امروزه منسوخ است.) می نواخت و هایدن به همین علت بیش از ۱۵۰ قطعه ساخت که از این ساز نیز در آنها استفاده میشد امروزه وابستگی هنرمندی نابغه به یک شاهزاده و خواسته هایش به نظر خفت آور می آید اما در قرن هجدهم چنین وضعی عادی بود و مزیتهایی انکارناپذیر برای آهنگ ساز داشت. درآمد مستمر و تضمین اجرای آثار هایدن گرچه گاه خود را اسیر شغلش حس میکرد بعدها در توصیفی خردمندانه از وضعیت خود چنین گفت: “آنجا نه فقط دلگرم به اقبالی مداوم بودم بلکه در مقام رهبر ارکستر میتوانستم تجربه کنم تا ببینم چه چیز یک جلوه صوتی را تقویت یا تضعیف میکند میتوانستم ترکیب سازها را بهتر کنم تغییر دهم سازهایی را حذف یا اضافه کنم و هر قدر میخواستم جسور باشم از دنیا دور افتاده بودم؛ کسی نبود که مایه ی تشویش یا عذابم ،باشد وادار شده بودم که خود ساخته شوم.”
هایدن گرچه زندگی زناشویی شادی نداشت، خوش خُلق و فداکار بود وظایفش را به دقت انجام میداد و به خواسته های موسیقی دانان زیر دستش توجه میکرد عشق شاهزاده نیکولاس به کاخ استرها زا سبب شد یک بار بیش از حد معمول در آن ماندگار شود. اعضای ارکستر که از انزوای طولانی دور از شهر و خانواده به تنگ آمده بودند از هایدن تقاضای بازگشت به وین کردند هایدن برای رساندن این تقاضا به گوش شاهزاده سنفونیای در فادیز مینور ساخت که امروزه به “سمفونی وداع” مشهور است. طی نخستین اجرای این سنفونی در حضور شاهزاده نوازندگان ارکستر طبق دستورهای نت نوشت در پویه ی آخر یک به یک دست از نواختن کشیدند شمع خود را خاموش کردند و آرام از تالار بیرون رفتند. وقتی فقط هایدن و نوازنده ویولن اول مانده ،بودند نیکولاس متوجه پیام شد؛ روز بعد دستور داد همه به وین برگردند.
در اوایل دهه ی ۱۷۸۰هایدن و موتسارت جوان دیدار کردند و دوستان صمیمی شدند هایدن به کسی که از یک اپرای موتسارت ایراد گرفته بود چنین جواب داد: “من نمیتوانم این مجادله را پایان دهم اما این را میدانم که موتسارت بزرگترین آهنگ ساز زنده ی دنیاست.”
وصف آهنگ ساز خاندان استرهازی طی بیست و پنج سال به تدریج به گوش بسیاری رسید و موسیقی او در سراسر اروپا به شدت محبوب شد. ناشران موسیقی و برپاکنندگان کنسرتها آثاری تازه به او سفارش می.دادند پس از مرگ نیکولاس استرهازی در ۱۷۹۰ هایدن آزاد بود که به لندن جایی که مجموعه کنسرتهایی از آثارش ترتیب داده بودند برود. یوهان پیتر سلومن مدیر آن کنسرتها از هایدن خواسته بود سنفونیهایی تازه بسازد و آنها را در کنسرتهای همگانی رهبری کند در نخستین سفر هایدن به لندن، ۱۷۹۱ تا ۱۷۹۲ ، شش سمفونی اول و در دومین سفرش ۱۷۹۴ تا ۱۷۹۵، شش سمفونی دیگر از این مجموعه ساخته شده بود. این دوازده سمفونی به سمفونی های سلومن یا سمفونی های لندن مشهورند. گزارشهای آن زمان، گویای حضور موفق هایدن در آن کنسرتهاست لندن در پایان قرن هجدهم بزرگترین و ثروتمندترین شهر جهان بود. کنسرت در این شهر رونقی عجیب داشت و بسیاری از موسیقی دانان خارجی را جذب میکرد استقبال شنوندگان از کنسرتهای هایدن چنان پرشور بود که او ناچار میشد برخی پویه های سمفونی هایش را دوبار اجرا کند. به نوشته ی یکی از شنوندگان آن کنسرتها شور و هیجانی که بر تمام حاضران حاکم بود تقریباً سر به شیدایی میزد. و چنین بود که خدمتگزار یک شاهزاده به شهرت رسید. اشراف در ضیافتها همدم هایدن شدند دانشگاه آکسفورد به او دکترای افتخاری داد و اعضای خاندان سلطنتی او را به حضور پذیرفتند در این زمان شاید برای جبران تلخکامی اش در زندگی زناشویی با یک بیوهی ثروتمند انگلیسی روابط عاشقانه داشت پس از سی سال خدمت به خاندان استرهازی محبوبیتش در انگلستان چنان او را به وجد آورد که نوشت: چه خوب است آدم قدری آزاد باشد. این که میدانم دیگر یک مستخدم حلقه به گوش نیستم تمام رنجی که بردم را شیرین میکند.
هایدن در ۱۷۹۵ پُرافتخار و ثروتمند به وین بازگشت و روابط خوب خود با خاندان استرهازی را ادامه داد نیکولاس دوم، شاهزاده جدید از علایق متنوع پدرش در موسیقی بی نصیب بود و فقط به موسیقی مذهبی علاقه داشت. هایدن متعهد شد که سالانه یک مس برای او بسازد به این ترتیب بود که او شش مس ساخت؛ مس هایی که سبک پخته و درخشان سمفونی های لندن در آنها شنیده می شود. در همان دوران هایدن که به هفتاد سالگی نزدیک میشد، دو اُراتوریو به نامهای آفرینش (۱۷۹۸) و فصل ها (۱۸۰۱) نیز ساخت. این آثار در اوایل قرن نوزدهم چنان محبوبیتی داشتند که برای اجرای آنها گروه همسرایان و ارکستر تشکیل میدادند هایدن در ۱۸۰۹ زمانی که وین در اشغال ارتش ناپلئون بود، هفتاد و هفت ساله درگذشت. مراسم یادبودش به خوبی اعتبار او نزد همه را نشان میداد؛ در آن مراسم ژنرالهای فرانسوی و گارد احترام ارتش فرانسه کنار مردم وین بودند.

موسیقی هایدن

هایدن رهیاب سبک کلاسیک و از پدیدآورندگان پیشتاز سمفونی و کوارتت زهی بود. سبک او بر موتسارت و بتهوون اثر گذاشت. موسیقی هایدن مانند شخصیتش روراست، قوی و سرشار از روحیه ای خوش بینانه و سلامت است. هایدن هرگز رقصها و ترانه های روستایی دوران کودکی اش را از یاد نبرد؛ بسیاری از آثارش رنگ و بوی موسیقی فولک دارند او در آثارش سرایه های فولک آورده، یا ملودی هایی نو با حال و هوای آنها ساخته است. منوئه های هایدن اغلب نه موقر و متین بلکه پُرجست و خیز و پایکوبانه اند. اراتوریوهای آفرینش و فصل،ها که در اواخر عمرش ساخت گویای عشق او به طبیعت و شامل تصویر سازیهای زنده و شوخ طبعانه ی موسیقایی از طوفان، تگرگ ،جانوران پرنده ها و ماهی هاست. هایدن استاد گسترش تم بود. او تم را به تکه هایی کوچک خُرد و آن تکه ها را به سرعت بین سازهای گوناگون دست به دست میچرخاند و تکرار میکرد مهارتش در گسترش تم به او امکان میداد که فقط با یک تم اصلی پویه ای کامل بسازد تضاد حالت در چنین پویه هایی با تغییر بافت، نغمه وندی، ریتم شدت صدا و سازبندی ایجاد میشود. شادی نافذی که از ریتمهای شاداب و تضادهای پررنگ در موسیقی او سرچشمه میگیرد علت شیدایی مردم لندن در کنسرتهای او را روشن میکند. هایدن میگفت: “ترجیح میدهم به نیمه ی طنزآمیز زندگی نگاه کنم.” و در آثارش نیز با سکوتها و تغییر غافلگیرانه ی تمپو ،شدت و محدوده ی صدا جلوه های شوخ ایجاد کرد.
در میان ساخته های هایدن به سوناتهای ،پیانو تریوهای پیانو (تریوهایی برای پیانو و دو ساز دیگر) ،دیورتیمنتوها ،کنسرتوها ،اپراها و مسهایی نیز برمی خوریم. تنوع آثار او حیرت آور است. هایدن نوآور و تجربه گری بزرگ و از قواعد خشک آهنگ سازی بیزار بود. او در این باره گفته بود: «فایده ی این قواعد چیست؟ هنر آزاد است و نباید با چنین قواعد بی روحی به زنجیر کشیده شود. فقط گوش تربیت شده است که میتواند درباره تمام این مسائل حکم کند و فکر میکنم من هم مثل هر کس حق دارم قانون خود را در آهنگ سازی وضع کنم.”

ولفگانگ آمادئوس موتسارت (۱۷۵۶-۱۷۹۱):

یکی از حیرت انگیزترین کودکان اعجوبه های تاریخ در “زالتسبورک” اتریش به دنیا آمد. در شش سالگی میتوانست کلاوسن و ویولن بنوازد. فوگ بداهه سازی کند، منوئه بنویسد و هر قطعه ای را در همان نگاه اول به خوبی بخواند هشت سال داشت که اولین سمفونی خودش را نوشت.دوازده ساله بود که نخستین اپرایش را خلق کرد. آثار موتسارت تا اوایل نوجوانی چنان پرتعداد بود که میتوانست مایه ی اعتبار هر آهنگ سازی با سه برابر سن او باشد. پدرش لئوپولد موتسارت، موسیقیدانی درباری بود که شوقی موجّه برای نمایش استعداد فرزندش داشت و برای این کار او را به سفرهای دور و دراز می برد حدود نیمی از دوران شش تا پانزده سالگی موتسارت به سفر در اروپا و انگلستان گذشت. در وین برای ملکه “ماریا ترزا” در ورسای در حضور “لویی پانزدهم” در لندن برابر “جورج سوم” و بین راه سفرهایش برای انبوهی از اشراف نوازندگی کرد. در سفرهایش به ایتالیا این مجال برایش فراهم شد که سبک رایج در اپرای آن زمان را به خوبی بیاموزد؛ سبکی که بعدها از آن استفادهای درخشان کرد چهارده ساله که بود هفته ی مقدس را در رم گذراند و به “نمازخانه ی سیستین” رفت تا یکی از آثار منحصر به گنجینه ی موسیقی این نمازخانه را با اجرای گروه همسرایان مشهور آن بشنود مجازاتِ نسخه برداری از این قطعه ی همسرایانه تکفیر بود. موتسارت این قطعه را با یک بار شنیدن کمابیش کامل از حافظه نت نویسی کرد اما وقتی برای تکمیل نهایی دست نوشته هایش به آنجا برگشته بود کارش فاش شد نسخه برداری از این اثر جُرم، اما شنیدن و به یاد سپردن آن با چنان دقتی حیرت آور بود. موتسارت نه فقط مجازات نشد بلکه به پاس توانایی اش در موسیقی از پاپ لقب “شوالیه” گرفت. موتسارت در پانزده سالگی به زالتسبورک که به تازگی شاهزاده اسقف اعظم هيرنيموس كلورد و حاكم آن شده بود بازگشت اسقف اعظم مردی مستبد و بی اعتنا به نبوغ موتسارت بود که رضایت نمی داد او به مقامی بالاتر از یک نوازنده ی درجه دوم در ارکستر دربار برسد موتسارت در ده سال پس از بازگشت به زالتسبورک بارها سعی کرد به کمک پدرش در جایی دیگر منصبی بهتر بیابد اما موفق نشد. بازی تلخ روزگار با موتسارت این بود که او بیشتر به عنوان کودکی اعجوبه تحسین شد تا در مقام موسیقی دانی بزرگسال و شیوه ی تربیت و منش او در این میان بی تأثیر نبود وابستگی کامل او به پدرش در خردسالی چندان مجالی به او نداد تا خود اداره زندگی اش را به دست گیرد. حتی در بیست و دو سالگی که برای کسب اعتبار و سامان گرفتن به پاریس رفت مادرش همراهش بود یکی از پاریسی ها درباره ی او چنین نظر :داد بیش از اندازه خوش طینت است و به قدر کافی زرنگ نیست به سادگی فریب میخورد و به فرصتهایی که میتواند او را کامیاب کند چندان توجه ندارد ،موتسارت بر خلاف،هایدن زندگی حرفه ای اش را به عنوان موسیقیدانی پُرآوازه و نازپرورده ی پادشاهان اروپایی آغاز کرد. طاقت نداشت که با او مانند مستخدم رفتار کنند و او را موقع صرف غذا کنار پیشخدمتها و آشپزها بنشانند. رابطه ی ناخوشایند او با حامیاش تیره و تیره تر شد وقتی شاهزاده اسقف اعظم اجرای کنسرت و نواختن در خانه های اشراف را بر او ممنوع کرد سر به طغیان برداشت.
در ۱۷۸۶ اپرای عروسی فیگارو را ساخت وینی ها عاشق این اپرا شدند و مردم پراگ در ابراز هیجان به این اثر وینیها را نیز پشت سر گذاشتند موتسارت که به وجد آمده بود در این باره نوشت آنها از چیزی جز فیگارو حرف نمیزنند چیزی جز فیگارو نمی نوازند نمی خوانند یا حتی سوت نمی زنند موفقیت عروسی فیگارو سبب شد که یکی از شرکتهای اپرا در پراگ ساخت اپرای “دن جوانی” را برای اجرا در سال بعد به موتسارت سفارش دهد اپرای دن جوانّی در پراگ موفق بود اما شنوندگان وینی را از خود راند امپراتور “یوزف دوم” آن را اثری استادانه اما نامناسب برای مردم لذت جوي قلمرو حکومت خود دانست. موسیقی تیره و هارمونی پُر از ناهمسازی به مذاق وینیها خوش نمی آمد. محبوبیت موتسارت در وین رو به افول گذاشت. در آن شهر دمدمی مزاج هر چند صباح یکی عزیزکرده ی مردم میشد، و بعد ناگهان از چشم می افتاد از این گذشته موسیقی موتسارت به گوش وینیها پیچیده و ثقیل میآمد و بیش از اندازه آغشته به چاشنی ناهمسازها بود یک ناشر موسیقی به او هشدار داد عامه پسندتر بنویسید در غیر این صورت نه میتوانم کاری از شما چاپ کنم و نه پولی به شما بدهم. تعداد شاگردانش کم و کمتر میشد و نخبگان دیگر رغبتی به کنسرت هایش نشان نمی دادند. موتسارت در آخرین سال زندگی اش طعم شادی و کامیابی را بیشتر چشید دلیل شادیاش سفارشی از تئاتر وین برای ساختن یک اپرای کمدی آلمانی به نام فلوت سحرآمیز بود. در اوج کار بر این اپرا غریبه ای با یک نامه ی بی امضاء برای سفارش یک رکوییم مس به دیدارش آمد. موتسارت نمی توانست ساختن رکوییم را آغاز کند؛ فلوت سحر آمیز ناتمام بود و باید اپرایی دیگر بخشایش تیتوس که مدتی بعد در ۶ سپتامبر ۱۷۹۱ در پراگ اجرا شد را میساخت در ۳۰ سپتامبر دو ماه پیش از مرگش فلوت سحرآمیز نخستین بار در وین بر صحنه رفت و با تحسین پُرشور مردم رو به رو شد. این موفقیت شاید درآمدی سرشار نیز داشت اما بسیار دیر بود. او در ۵ دسامبر ۱۷۹۱ کمی پیش از سی و ششمین سالروز تولدش از تب روماتیسمی درگذشت و رکوییم را ناتمام برجا گذاشت. در روز خاکسپاری اش یکی از روزنامه های وین نوشت آثار او که محبوب و ستوده همگان است عظمتش را اثبات و آشکار میکند که مرگ او چه لطمه جبران ناپذیری بر هنر شکوهمند موسیقی است.

لودویک وان بتهوون (1827-1770):

بسیاری لودویک وان بتهوون (۱۷۷۰ – ۱۸۲۷) را معرف اوج نبوغ موسیقایی میدانند جایگاه بی همتای او در موسیقی قابل قیاس با شکسپیر در ادبیات و میکلانژ در نقاشی و پیکره سازی است. او گشاینده ی عرصه هایی نو در بیان موسیقایی بود و بر آهنگسازان سراسر قرن نوزدهم تأثیری عمیق داشت. بتهوون در ۱۶ دسامبر ۱۷۷۰ در شهر بن آلمان متولد شد. او مانند باخ و موتسارت برآمده از تباری موسیقی دان بود پدر بزرگش که او نیز لودویک نام داشت، سرپرست موسیقی دربار بن بود. پدرش یوهان آوازخوان تنور در گروه همسرایان دربار پسرش را اعجوبه ای مانند موتسارت میدید که استعدادش می توانست پول ساز باشد گفته اند یوهان بتهوون و یکی از دوستان موسیقیدان او دیر وقت که از محل کار به خانه میرسیدند لودویک خردسال را بیدار و تا صبح وادار به تمرین پیانو میکردند. بتهوون در یازده سالگی دستیار ارگ نواز دربار شد و دوازده سال داشت که چندین اثر پیانویی اش به چاپ رسیده بود. در شانزده سالگی برای بداهه نوازی در حضور موتسارت به وین رفت نقل کرده اند که موتسارت با شنیدن بداهه نوازی او گفته بود حواستان به او باشد؛ روزی کارهایش بر سر زبانها میافتد بتهوون با شنيدن خبر وخامت حال مادرش به بُن بازگشت مادرش کمی بعد درگذشت پدرش که الکلی شده بود را مدتی بعد از گروه همسرایان دربار اخراج کردند و بتهوون هجده ساله سرپرست قانونی دو برادر کوچک ترش شد. بتهوون کمی پیش از بیست و دومین سالروزتولدش برای تحصیل موسیقی نزد هایدن بن را به قصد وین ،شهری که باقی عمر را در آن،گذراند ترک کرد هایدن در ۱۷۹۲ در اوج شهرت و چنان غرق در آهنگ سازی بود که دیگر وقت و توانی برای تدریس نداشت. در نتیجه، متوجه خطاهای بتهوون در تمرین های کنترپوان نشد و شاگرد چاره ای جز آن ندید که مخفیانه نزد معلمی دیگر برود هایدن هرگز از این کار او خبردار نشد اشتیاق بتهوون به مطالعه دقیق کنترپوان و فوگ آن هم پس از خلق آثاری عالی گویای تلاش او برای رسیدن به کمال و استادی است تلاشی که در سراسر زندگی او به وضوح دیده میشود هفت سالِ اولِ زندگی بتهوون در وین سالهای کار طاقت فرسا تثبیت هویت هنری اش و تمجید همه از او بود.
بتهوون با تأکید براین که هنرمند نیز به اندازه ی اشراف درخور احترام است بر قراردادهای اجتماعی شورید یک بار هنگام نوازندگی در اتاق پذیرایی یکی از اشراف از این که گنتی جوان به صدای بلند مشغول صحبت بود برآشفته شد از جا پرید و فریاد زد برای چنین پست فطرتی نمی نوازم!!
بیست و نه ساله بود که مصیبت با بروز اولین عارضه های ناشنوایی بر او نازل شد از پزشکان هیچ کاری در جلوگیری از افت شنوایی و تسکین عذاب جسمی و روانی او برنیامد.
پیروزی بتهوون بریاس با تغییری مهم در سبک موسیقی اش همراه بود. آثاری که او پس از آن ساخت از قدرت و شخصیت قهرمانانه ای تازه برخوردارند. در ۱۸۰۳ سمفونی عظیمِ سوم، رونیکا را ساخت که نقطه ی عطفی در تاریخ موسیقی شد.
در ۱۸۱۲ بتهوون با یوهان ولفگانگ فُن گوته شاعر بزرگِ آلمانی که از مدتها پیش شعرش را می ستود دیدار کرد او برای شاعر پیانو نواخت و دو هنرمند با یکدیگر پیاده روی و صحبت کردند. گوته کمی پس از این دیدار بتهوون را برای یکی از دوستانش شخصیتی کاملاً رام نشده توصیف کرد و در نامه ای به همسرش نوشت: پیش از این هرگز هنرمندی با چنین قدرت تمرکز حرارت و غنای درون ندیده بودم.
با کاهش شنوایی بتهوون فعالیتش در نوازندگی و رهبری ارکستر کمتر شد.

نیکولو پاگانینی (1840-1782):

آهنگساز و نوازنده ی اهل ایتالیا بود. او در نوازنده ی ساز های ویولن و ویولا و گیتار بود.

او با ابداع تکنیک های ویژه در ویولن، انقلاب عظیمی در نواختن این ساز بوجود آورد.

در زمان کودکی پاگانینی، ویولا جزو ساز های اصلی زهی آرشه ای محسوب میشد و ویولن سازی فقیرانه تر بحساب می آمد. پاگانینی چنان انقلابی در نوازندگی ویولن ایجاد کرد که کنون ویولن را ساز اصلی زهی آرشه ای در نظر میگیرند.

پاگانینی ابتدا ویولن را نزد پدرش آموخت سپس شاگرد جامکو کاستا شد و بعد از آن زیر نظر اساتیدی چون فرانچسکو نیکو و جوانی سروتو و الساندرو رولا موسیقی را آموخت.

پاگانینی اولین کنسرت خود را در 12 سالگی برگزار کرد.

پاگانینی با بیماری های زیادی دست و پنجه نرم کرد تا در 58 سالگی در پاریس در گذشت.

لقب او “شیطان ویولنیست” است.

دسته‌بندی موزیسین های برتر
اشتراک گذاری
نوشته های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سبد خرید

هیچ محصولی در سبد خرید نیست.

ورود به سایت